مقصود فراستخواه با بیان اینکه ژانرها ذهن دینی ما را کرخت کرده است، اظهار کرد: در این دوره، این ژانر در مفاهیم مرکزی دینشناسی ما سایه افکنده است و اسلامگرایان به مصرف حریصانه این ژانر روی آوردهاند و حتی روشنفکری دینی ما نیز از سیطره این ژانر مصون نماندهاند. این بحث که دیرینگی زیادی دارد، مستعد خطاهای معرفتشناختی، زبانشناختی، روششناختی و تناقضات تأویل و ساختار متن است. به گزارش خبرنگار ایکنا؛ ششمین هماندیشی «جایگاه مطالعات قرآنی در اعتلای علوم انسانی، مطالعه موردی مسئولیت اجتماعی»، امروز، ۲۶ بهمنماه، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقهمندان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. مقصود فراستخواه، جامعهشناس و استاد برنامهریزی توسعه آموزشی، در این هماندیشی با موضوع «قرآن و مسئولیت اجتماعی علم و دانشگاه»، به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: در این جلسه میخواهم در باب مفهوم و ژانر «قرآن و ...» صحبت کنم. از جمله اینکه ما شاهد به کار رفتن ترکیبهایی از قبیل قرآن و بیمه، قرآن و حقوق بشر، قرآن و بانک، قرآن و حقوق زنان، قرآن و حکمرانی و این قبیل ترکیبها هستیم. در این هماندیشی نیز قرآن و علوم انسانی بنا شده و بحث بنده قرآن و مسئولیت اجتماعی دانشگاه و علم است. وی تصریح کرد: معتقدم که با استفاده از ژانر «قرآن و ...»، یک بار بزرگی روی قرآن گذاشته شده است و باید از قرآن همه اینها درآید، اما چطور باید درآید و اجرا شود محل بحث است. تصور میکنم این ژانر از ما دستبردار نیست و ذهن ما به ویژه ذهن دینی ما را کرخت کرده است. تصورم این است که در این دوره، این ژانر در مفاهیم مرکزی دینشناسی ما سایه افکنده است و اسلامگرایان به مصرف حریصانه این ژانر روی آوردهاند. حتی روشنفکری دینی ما نیز از سیطره این ژانر مصون نمانده است. برای نمونه بحثهایی نیر تکامل در قرآن یا باد و باران در قرآن و ... را شاهد بودهایم، همچنان که تفسیر علمی آیات در تفسیر پرتوی از قرآن به چشم میخورد. فراستخواه در ادامه افزود: بنابراین، این بحث، دیرینگی زیادی در دوره معاصر دارد و به نظر بنده مستعد خطاهای معرفتشناختی، زبانشناختی، روششناختی و بروز تناقضات به لحاظ تاویل و ساختار متن است. قرآن کتاب دینی است و به دوره نبوت تعلق دارد که در فرهنگ مذهبی سامی و در آیینهای حنیفی ظهور کرده است. یک دنیا هم معانی دارد. همچنین ما، فاصله تاریخی و پارادایمی با آن دوره داریم و در این فاصله، فلسفهها، علوم و نهادهای علمی و تقسیم کار اجتماعی و گسستهای جامعهشناسی و معرفتشناختی اتفاق افتاده است. علاوه بر این، باید توجه داشت که، تمایزاتی بین ساحت دین و ساحت علم برقرار است. ساحت دین غیر از ساحت علم، فلسفه، فناوری و حکمرانی است، اما در مورد همه اینها خلط شده است. وی تصریح کرد: دین دستور زبان، واژگان و گرامر خاص خود را دارد. یک مسئلهای که میخواهم به آن اشاره کنم، مسئله دوگانه تعالی و حضور است. از مهمترین پارادوکسهای فکر دینی ما و ادیان خدامرکز، همین دوگانه است. خدا یک امر متعال است و وقتی میخواهد در این دنیا حضور یابد، یک دوگانه مهمی پیش میآید که اگر دقت نکنیم، این دوگانه میتواند ما را به بیراهه ببرد. بنابراین مسئله مهم این است که ببینیم این امر متعال چطور میخواهد در حیات ما حضور یابد. فراستخواه افزود: این امر الهی منزه و برتر از اوصاف است و حتی از ذهن و زبان رسول نیز متعالیتر است. او به لسانِ قوم میگوید و این امر متعالی حضور پیدا میکند و از اینجا معرکهها و اختلافات و بدفهمیها و بدکرداریها به نام قرآن و به نام خدا آغاز میشود. همین دوگانه در بطون و ظهور نیز وجود دارد؛ یعنی امری که در نهایت اختفاست، وقتی از نهفتگی بیرون میآید و در کوی و برزن ظاهر میشود، پیچیدگی دوباره خود را نشان میدهد. رسولی که مبعوث شده است، برای او ذات احدیت حقیقتی است که میخواهد به زندگی او معنا دهد، اما چون رهبری سیاسی مردمی را به عهده میگیرد و در میدانی از نیروهای سیاسی و ... قرار میگیرد، آن حقیقتِ معنابخش مرجع اقتدار میشود. این پارادوکس تعالی و حضور، اینجا نیز خودش را نشان میدهد. وی تصریح کرد: بنابراین قرآنی که آمده بود به تمام اعمال ما معنای استعلایی بدهد و علامتهایی برای ربط مخاطب با آن عالم بیتعین اعلی است، وقتی که به سطح حضور میرسد، تاریخ رستگاری با تاریخ پیروزی درهم میآمیزد. حقیقت با هویت و ایمان با ایدئولوژی درآمیخته میشود. چیزی که در این چهار دهه خودش را نشان داده است؛ یعنی امری که حقیقت امر متعال و معنابخش ما بوده است، الان میتواند مشروعیتبخش یک قدرت باشد و از درون آن سلطه و فریب بیرون بیاید و هر نوع تباهی دیگر که به نام او مجاز میشود. فراستخواه با بازگشت مجدد به بحث مربوط به ژانر «قرآن و ...» بیان کرد: این ژانر «قرآن و ..»، چند نسخه داشته است که چهار نسخهاش این طور است؛ یک نسخه از آن، نسخه نظارت و تعیین تکلیف است. یک نسخه دیگر، تأویل و انطباق است. دیگری، نسخه تعامل و گفتوگو و چهارمی نیز نسخه تحلیل و تفکیک است؛ مثلاً اگر قرآن و علوم انسانی را در نظر بگیرید، اگر نسخه نظارت و تعیین تکلیف در ذهن ما باشد که در جامعه ما بیشتر همین است، این طور میشود که ما در جای خدا مینشینیم و از بالا بر همه عالم و آدم و جامعه ایران نظارت میکنیم و میگوییم باید بر اساس قرآن در مورد همه علوم انسانی و دانشگاهها نظارت و تعیین تکلیف کنیم. وی با بیان اینکه با تکیه بر این نسخه میگوییم که علوم انسانی باید متوقف شود و ما باید تعیین تکلیف کنیم که علوم انسانی به چه معناست، اظهار کرد: حتی حق و باطل را نیز باید ما تعیین کنیم و میگوییم که چون ابتنای این علوم انسانی الحادی است، باید جامعهشناسی دینی بر مبنای قرآن داشته باشیم. در حقیقت میگوییم این علوم غربی هستند و در نتیجه باید علومی بر مبنای قرآن شکل گیرد. فراستخواه افزود: البته که در اینجا پاکیزهترین سطح موضوع را انتخاب کردهام که قرآن است. چه اینکه بعد از این، روایات میآید، بعد از آن، فقه میآید که میگوید همه چیز باید بر اساس فقه درست شود و بعد از آن نیز آرای فقهی فقهای حکومتی میآید و مسئله پیچیدهتر هم میشود. فراستخواه با بیان اینکه نسخه دوم از ژانر «قرآن و ...»، نسخه تأویل و انطباق است، گفت: وقتی قرار است همه چیز از قرآن درآید، با روایت تأویل و انطباق، داستان هابیل و قابیل را میخوانیم و از درون آن فلسفه تاریخ درمیآوریم و به صورت دلکشی بیان میکنیم که در قرآن، هابیل و قابیل نماینده نظام بردهداری و فئودالی است و مسئولیت مبارزه طبقاتی و ... را نیز از قرآن به این صورت استخراج میکنیم. وی افزود: در نسخه تعامل و گفتوگو که نسخه دیگری از ژانر «قرآن و ...»، است مسئله تعدیل پیدا میکند و رگهای مردم در این بخش، آن مقدار قوی نیست. به این صورت که میگوییم قرآن مخاطبانش را به آگاهی فرامیخواند و به صورت کلی به عقل و آگاهی و علم فرامیخواند. این نسخه میگوید، نه اینکه قرآن کتاب علمی باشد و بر دانشگاهها به عنوان یک کتاب حکومتی غلبه یابد و به نام قرآن استقلال دانشگاه و آزادی دانشمندان و استقلال علمی و ... مخدوش شود، بلکه میگوید که قرآن یک کتاب دینی است که مخاطب خودش را به علم و آگاهی فرامیخواند و میتواند برای مسلمانان از این جهت مفید باشد که اینها را به تمدنسازی سوق دهد؛ یعنی به استناد آیات قرآن، بین قرآن و حوزه علوم و حوزه عقلی، گفتوگوی منطقی ترتیب داده میشود. فراستخواه تصریح کرد: در این نگاه مسئله این طور است که مثلاً اگر در قرآن آمده که «إِنَّ الَّذِينَ یَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتَابِ أُولَئِكَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»؛ یعنی قرآن روی این نکته تأکید دارد کسانی که آگاهیهایی دارند، نباید معرفت خود را کتمان کنند. در نتیجه این طور میشود که عالم و دانشگاهی نیز به دلیل آگاهیهایی که دارد، مسئولیت دارد که علم خودش را کتمان نکند. هر دانشگاهی و عالم علوم انسانی، مسئول است که نتیجه تحقیقات خود را ولو تلخ باشد و مطابق مشهورات جامعه هم نباشد، طبق این راهنمایی اصیل قرآن بیان کند و کتمان نتایج تحقیق صورت نگیرد. وی افزود: همچنین ترابطی بین ساختها و معرفتها و زبانها وجود دارد. علم و دین زبان مستقلی دارند، اما میتوانند با هم ارتباط داشته باشند. بدون اینکه قلمرو مستقل یکدیگر را از بین ببرند میتوانند این ارتباط را داشته باشند. در نتیجه اگر قرآن میگوید: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»؛ یعنی باید در دانشگاه، آزادی آکادمیک وجود داشته باشد که دانشمندان علوم انسانی با جرئت دانایی خود را بیان کنند و آرای مستقل خود را در جامعه بیان کنند. به هر صورت، میتوان بر اساس این نسخه، تا حدی بین قرآن و علوم انسانی، به این معناکه قرآن به عالم علوم انسانی کمک میکند، گفتوگویی را ایجاد کرد. فراستخواه با اشاره به نسخه چهارم گفت: نسخه چهارم که به نظر من نسخه پیراسته و منطقیتری است و کمتر در آن تعارضهای منطقی وجود دارد، عبارت از نسخه تحلیل و تفکیک است. این نسخه، قائل به تفکیک بین قرآن و علم است و علم دانشگاهی را امری مستحدثه میداند. علم امروز آن علمی نیست که در قرآن است و علم با درک دیگری تلقی میشود و جز با اجتهاد در اصول و فروع، نمیتوان ارتباطی بین آنچه علم در قرآن است، با آنچه علم در امروز دنبال میشود برقرار کرد. وی بیان کرد: اگر انتظار داریم قرآن کمکی به علم و دانشگاه کند و به مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان و حاملان علوم انسانی یاری برساند، اصلیترین پرسش ما، دانش چگونگی است، اینکه ببینیم چطور قرآن میخواهد به علوم انسانی کمک کند. همچنین باید توجه داشت که اولین کمک قرآن، به عالمان مؤمن است. قرآن به جامعهشناس و اقتصاددان مؤمن، از این جهت کمک میکند که او را برای اخلاق آماده کند، نه اینکه به نام قرآن بر مدیریت، تخصص و ... سیطره ایجاد شود. قرآن با تربیت، تعلیمات و نفوذ معنوی و راهنماییهای عمیقی که دارد، در دل مؤمنان نفوذ میکند و آنها را در رفتار، معرفت، اخلاقیات و اندیشهها، چنان متحول میکند. مثلاً جامعهشناس متعهد به حقوق اجتماعی میآید و در مورد روسپیگری بررسی میکند که این ۳۰۰ هزار روسپی سرگردان چرا وجود دارند. کسی که تحت تربیت قرآن است، جرئت دانستن دارد و میتواند با مسئولیت عالمانه خودش، این مسائل را دنبال کند. قرآن عالم مؤمن را برای تحقیقات مفید به حال بشر آماده میکند و انسان دانشگاه را تربیت میکند، نه اینکه در نهاد دانشگاه دخالت کند.
نظرات